نشانی از عشق و شر

قربانی عشق

+ نوشته شده در دوشنبه هفتم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 6:10 توسط امير  | 
بعضي وقتها آدم خسته ميشه از اينکه توي روز ، بايد اونجوري باشه که ديگران ميخوان ، که بهش گير ندن ، به خاطر اونها بخنده ، به خاطر اونها خودش رو ناراحت نشون بده ؛ کاش اونهايي که اين انتظارا رو ازش دارن براش مهم بودن ، اون موقع لااقل بدون اينکه خسته بشه از اين وضع اين کار رو ميکرد ... ولي وقتي آدم افتاده باشه بين يه سري نارفيق - که فقط تا وقتي لازمت دارن باهات مي مونن - دلش ميگيره و وقتي که ديگه شب ميشه ... خودش مي مونه و خودش ... ديگه کسي باقي نمي مونه که آدم بخواد به خاطرش فرد ديگه اي باشه ... تو بعضي از اين مواقع ، ميشه که عزيزترين کس آدم ، عشق آدم ، پيشش نباشه ، که آدم حرفاشو بهش بزنه و خالي بشه ؛ تو اين جور وقتا بهترين کار اينه که آدم پناه بياره به خونه اي که شايد کوچيک و ناپايدار ، ولي خودش براي خودش ساخته ... اين وضع منه ... وقتي دلم ميگيره ، هميشه سعي ميکنم با کسي که از ته دلم دوستش دارم و واسم تو دنيا دومي نداره درد دل کنم ؛ ولي وقتايي که اون نيست ، نميشه نشست و به ديوار گفت ... لااقل ميشه اينجا نوشت ... که شايد يه رهگذري هم بياد و بخونه و بره ... که شايد شنيده بشه حرفي که اگه تو سينه بمونه آدم رو ميخوره ...
  • خانه
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • مرداد ۱۳۹۱
  • خرداد ۱۳۹۱
  • فروردین ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۰
  • دی ۱۳۹۰
  • مهر ۱۳۹۰
  • شهریور ۱۳۹۰
  • خرداد ۱۳۹۰
  • فروردین ۱۳۹۰
  • اسفند ۱۳۸۹
  • بهمن ۱۳۸۹
  • آذر ۱۳۸۹
  • آبان ۱۳۸۹
  • مهر ۱۳۸۹
  • شهریور ۱۳۸۹
  • مرداد ۱۳۸۹
  • تیر ۱۳۸۹
  • خرداد ۱۳۸۹
  • اردیبهشت ۱۳۸۹
  • فروردین ۱۳۸۹
  • اسفند ۱۳۸۸
  • دی ۱۳۸۸
  • مهر ۱۳۸۸
  • شهریور ۱۳۸۸
  • مرداد ۱۳۸۸
  • تیر ۱۳۸۸
  • خرداد ۱۳۸۸
  • اردیبهشت ۱۳۸۸
  • فروردین ۱۳۸۸
  • اسفند ۱۳۸۷
  • بهمن ۱۳۸۷
  • دی ۱۳۸۷
  • آذر ۱۳۸۷
  • آبان ۱۳۸۷
  • مهر ۱۳۸۷
  • شهریور ۱۳۸۷
  • آرشيو
نویسندگان
  • امير
  • عطيه
  • هديه
پیوندها
  • شاهزاده موسیقی
  • ------ENAMOR------
BLOGFA.COM